اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

یک قهرمان واقعی در فیلم «شمشیرباز» The fencer

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۵۶ ق.ظ

خلاصه فیلم
شمشیرباز The fencer ماجرای یک جوان شمشیرباز روسی را بازگو می کند که با فرار از پلیس مخفی روسیه به روستایی در استونی می گریزد و مربی ورزش کودکان می شود. شمشیر بازی شیفتگی او و راهی برای بیان احساسات کودکان منطقه می شود. اما مسیر رویدادها شمشیرباز را در مقابل بازگشت به روسیه و انتخابی سخت قرار می دهد.
نقد 

«شمشیرباز» فیلمی محصول کشور فنلاند و به  کارگردانی کلاوس هارو است. «شمشیرباز» را می توان جزو آن دسته از آثار بی ادعایی به  شمار آورد که اتفاقا پرقدرت و مهم ظاهر می شوند و مخاطب را به چالش می کشند.

روایت درام دو خط سیر اصلی دارد که قرار است یکدیگر را کامل کنند. بخشی از داستان به گذشته  شخصیت اصلی فیلم (اندل)، یعنی فرارش از دست پلیس مخفی شوروی بازمی گردد و بخش دیگر که موتور پرقدرتی هم در پویایی درام دارد، مربوط به آموزش شمشیربازی در مدرسه است. بخش های مربوط به شمشیربازی، فیلم را به درام های ورزشی نزدیک می کند و در عین حال به مفاهیم پرقدرت انسانی و معنوی نهفته در لایه های زیرین اثر نیز توجه دارد.

«شمشیرباز» به  واسطه  همین بخش های ورزشی اش ریتم سرکش و پویایی دارد و علاوه بر آن، به مناسبات اجتماعی افراد جامعه  وحشت زده  آن دوران نیز نزدیک می شود. کارگردان رویدادها را متناسب با ظرف زمانی فیلم کنار هم قرار می دهد و همین انتخاب درست باعث می شود درام بی جهت کش‌دار نشود. از طرفی، صحنه های ورزشی فیلم و خصوصا سکانس های مسابقه به لحاظ تقطیع نما، ضرباهنگ، تعلیق و زمان بندی ماهرانه پرداخته شده اند. کارگردانی هارو ساده و روان است و ادعایی درآن دیده نمی شود، اما درعوض از پس حفظ تعلیق و طرح میزانسن های کار به خوبی برآمده و اثبات می کند فیلم‌ساز کاربلدی است. آن چه البته فیلم را تاحدودی تکراری جلوه می دهد، فیلمنامه  آن است. فیلمنامه  «شمشیرباز» سوژه  تازه ای ندارد و با این که خوب قصه اش را تعریف می کند، اما رخدادهایش به شدت قابل پیش بینی اند و البته پیرویِ محض و وفادارانه  فیلمنامه از روایت پردازی کلاسیک- که باعث می شود عناصر درام و رویدادهای آن به راحتی قابل حدس باشند- و حتی بُردِ تیمِ کم بضاعت اندل در مسابقات لنینگراد دست کم به زعم من به شدت دور از باور است. این مسئله در طرح رابطه  عاشقانه  اندل با کادری، معلم جوان مدرسه، نیز به چشم می خورد و از همان ابتدا که کادری را می بینیم، متوجه می شویم او قرار نیست حضور قابل  اهمیتی داشته باشد جز به  منظور شکل گیری رابطه  عاطفی با اندل. اما نباید فراموش کرد که از جهتی دیگر همین منطبق بودن بر نظام روایت گری کلاسیک  تاحدودی داستان را از افتادن به دام حفره هایی که می توانند به واسطه تجربه گرایی و اعمال تغییرات ریسک پذیر ایجاد شوند، مصون نگه می دارد و باعث می شود داستان درجا نزند.

منطق قهرمان پروری هالیوودی در فیلم به چشم می خورد و اندل بی تعارف یک قهرمان است با خصوصیات قابل  انتظار و متقاعدکننده  یک قهرمان. تقابل جامعه و نیروهای شر با قهرمان به  شکلی نامحسوس به موتیفی تکرارشونده در بطن اثر تبدیل می شود و همان طور که پیش تر نوشتم، بازداشتِ قهرمان از سوی نیروهای شوروی حدسی کاملاً محتوم است.

«شمشیرباز» تعداد قابل توجهی بازیگر کودک و نوجوان دارد که بازی های به اندازه و یک‌دستی دارند. مارت آواندی، بازیگر نقش اصلی فیلم، نیز یک بازی خوب و متناسب با مختصات نقش ارائه می دهد.

منبغ: سینما سینما | یاسمن خلیلی فرد




 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی