پویس مردمی افتخارم ایران توسط سازمان فضای مجازی سراج طراحی و اجرا شده است
پویس مردمی افتخارم ایران توسط سازمان فضای مجازی سراج طراحی و اجرا شده است
بوی پیراهن یوسف نام فیلمی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و محصول سال ۱۳۷۴ میباشد. آهنگساز اثر مجید انتظامی و دستیار کارگردان فیلم آتیلا پسیانی هستند.
خلاصه داستان:
دایی غفور راننده یک تاکسی فرودگاه، با وجود همه مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند که او زنده است و حتی حرف دامادش اصغر را که همرزم یوسف بوده قبول نمیکند. او با این که پلاک یوسف را هم در شکم یک کوسه یافتهاند، همیشه منتظر است پسرش بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با دختر جوانی به نام شیرین آشنا میشود که برای یافتن برادرش خسرو که در جنگ گم شده از اروپا به ایران آمدهاست. یکی از آزادگان که در زندان با خسرو، برادر شیرین بوده و به ایران بازگشته، با شیرین تماس میگیرد و میخواهد اطلاعاتی بدهد. شیرین و دایی غفور به دیدن او میروند و آزاده به آنها میگوید که خسرو سالم است و به زودی بازمیگردد. اما پنهانی به دایی غفور میگوید که نتوانسته حقیقت را به شیرین بگوید، زیرا خسرو در جریان یک اعتصاب در اردوگاه اعدام شدهاست. اصغر، داماد دایی غفور که معالجه اش را در آلمان ناتمام گذاشته و برگشته، مانند دایی غفور فکر میکند یوسف زنده است. به همین دلیل به مرز قصرشیرین ـ محل ورود اسرا ـ میرود. شیرین در تدارک استقبال از خسرو است که از حقیقت آگاه میشود. او به دایی غفور اعتراض میکند که میخواسته او را هم مانند خودش، اسیر توهم بازگشت عزیزش کند. شبی که شیرین قصد رفتن به پاریس را دارد، اصغر تلفنی به دایی غفور خبر میدهد که اطلاعاتی از خسرو به دست آمده و او به زودی به ایران بازمیگردد. دایی غفور و شیرین شبانه به سمت قصر شیرین حرکت میکنند. صبح روز بعد، هنگامی که شیرین در میان آزادگان به دنبال خسرو میگردد، ناباورانه یوسف را میبیند و مژده بازگشت عزیز دایی غفور را به او میدهد.
مهدی طحانیان، بهعنوان جوانترین اسیر جنگی در زمان اسارتش بشدت مورد توجه بعثیها بود. از این نظر خاطرات او ماجراهای تلخ و شیرینی بههمراه دارد. در این کتاب، خاطرات دوران اسارت آزاده سرافراز، مهدی طحانیان در سنین نوجوانی در زندانهای رژیم بعث عراق (۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹) روایت شده است. در ادامه قسمتی از خاطرات وی را که برگرفته از کتاب سرباز کوچک امام استبا هم میخوانیم.
به یک ساختمان چند طبقه رسیدیم. صبرکردیم تا سرباز و درجهداری که دنبالمان راه افتاده بودند، بهمان برسند. سرباز که برای اولین بار میدیدمش نفسی چاق کرد و گفت: «ببین، حواستو خوب جمع کن! اینجا که داریم میریم، جای خیلی خطرناکیه. مواظب باش حرفی نزنی که اینا رو عصبانی کنیا! اینا دیگه واقعاً با کسی شوخی ندارن. از حرفات خوششون نیاد، میکشنت!»
مثل آب خوردن فارسی حرف میزد؛ بدون کوچکترین اشتباهی. درجهدار همانطور محکم مچ دستم را چسبیده بود و بیآن که بفهمد سرباز چه میگوید، نگاهمان میکرد. حواسم رفته بود پی چند کماندویی که کلاه کج سبز سرشان بود و نزدیکمان ایستاده بودند و داشتند سیگار میکشیدند. سرباز که از بیتفاوتیام حرصش گرفته بود، گفت: «با توام... این پدرسوختهها خیلی آدمای پستیان، حواست باشه الکی الکی سر تو به باد ندیها!»
دنبال درجهدارهای توجیه سیاسی وارد ساختمان شدم. با اینکه ظاهر ساختمان کمی تخریب شده بود اما در کل سالم و قابل استفاده بود. از جنس دیوارهای بتونیاش میشد حدس زد که باید جای مهمی باشد. سرپاترین ساختمان شهر، همین ساختمان بود. سمت چپ ورودیاش، فضایی شبیه زیرپله بود که پر از دوچرخه و لوازم خانگیای مثل یخچال و گاز و تلویزیون بود. سمت راست هم چند اتاق کنار هم قرار داشت که درهایشان بسته بود. کنار آخرین اتاق یک راهپله و یک آسانسور بود. چهارتایی جلوی آسانسور ایستادیم. سرباز دگمهاش را زد و آسانسور بالا آمد. اولین بار بود که سوار آسانسور میشدم؛ راه که افتاد قلبم هری ریخت. داشتیم پایین میرفتیم. نفهمیدم چند طبقه فقط میدانم که خیلی نشد. موقع بیرون آمدن سرباز دم گوشم گفت: «اگه گفتن به رهبرت فحش بده، فحش بدیها!»
منظورش را نمیفهمیدم؛ این دیگر چه حرفی بود که میزد! جلوی آسانسور درجهدارها و سرباز دستی کشیدند به پیراهن و شلوارشان و خودشان را مرتب کردند. من هم که تکلیفم معلوم بود. قبل از آمدن مرا بسته بودند به آتش عقبه کاتیوشا و حسابی از خجالت ریخت و قیافهام درآمده بودند! نمیدانستم پیش چه کسی میخواهیم برویم که آنها این همه استرس دارند. چند قدم جلوتر، یکی از درجهدارها در یک اتاق را زد. بلافاصله در باز شد و چند افسر عراقی از اتاق بیرون آمدند. آنها سلاح سرباز را گرفتند و اجازه دادند فقط او و من داخل اتاق شویم. در را هم پشت سرمان بستند.
سینما و تلویزیون، هنر-صنعتهایی هستند که به شدت علاقهمند به برخورد و اکشن و موقعیتهای تضادآفرین و نحوه غلبه بر این موقعیتها و بازگشت به شرایط تعادل هستند. در حقیقت داستانهای واقعی اسارت، جان میدهند برای ساخت سریالها و فیلمهای سینمایی و ... . اصلاً خود این داستانها اگر به درستی روایت شوند، بدون هیچ تکنیک روایی و ...، میتوانند جذب کننده مخاطبان باشند. سینمای ایران نیز نسبت به این موضوعات بکر و سینمایی، البته بیتفاوت نبوده و نسبت به آنها ادای دینی داشته است. نگاهی به چند مورد از این ادای دینها میاندازیم.
بوی پیراهن یوسف
اثری از ابراهیم حاتمیکیا
پویش مردمی #من_میبخشم هم در شبکههای اجتماعی به راه افتاده است. بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران محبوب کشورمان، از این پویش حمایت کردند.
این پویش از طرف ستاد ملی صبر، با هدف فرهنگسازی و ترویج صبر و گذشت، صلح و بخشایش راهاندازی شده است و بسیاری از چهرههای مطرح کشور با این پویش همراه شدهاند.
پردهنشین نام مجموعه تلویزیونی به کارگردانی بهروز شعیبی و ساخته سال ۱۳۹۳ است. این سریال محصول شبکه اول سیما و مجری طرح آن موسسه سینمایی سیمای مهر است. داستان این مجموعه بر اساس طرحی از عبدالرسول گلبن نوشته شده است. موسیقی این مجموعه ساخته مهیار علیزاده و خواننده تیتراژ آن علیرضا قربانی است.
در این سریال به کارکردها و اثرگذاریهای روحانیون و حضور آنها در محلهها و در کنار مردم توجه ویژهای شده است و به نوعی سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی را به تصویر میکشد
تنگه ابوقریب محصول یک فیلمسازی شتابزده و کمدقت نیست و در جای جای فیلم میتوان دریافت که روی جزئیات فکر شده و این جزئیات ازآغاز تا پایان به هم متصل شدهاند... هرچند ثبت درامی که به بخشهایی از آن اشاره شد، به تنهایی هنرمندی خاصی میخواهد، تبحر کارگردان در افزایش پیوسته سرعت فیلم و شتاب ریتمیک در صحنه نبرد است... بدین ترتیب، یکی از کمنقصترین صحنههای نبرد در فیلمهای جنگی در این فیلم ثبت شده است.
با وجود چندین دهه تلاش گروهی برای حذف قهرمان از سینمای ایران، اکنون آثاری ساخته میشود که قهرمان ایرانی، نقش پررنگی در آن دارد و برجستهترین آثاری که با این نگاه در معرض مردمک چشمان مخاطبان قرار گرفته، «تنگه ابوقریب» تازهترین فیلم بهرام توکلی کارگردان توانمند ایرانی است؛ فیلمی که با دیدنش میتوان یک حماسه فراموش شده را از بزرگترین جنگ معاصر خاورمیانه را درک کرد.
بالاخره نوبت اکران فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی رسید؛ فیلمی که دقت در ساخت آن از عنوانش آغاز شده و فیلمساز تعمداً نام فیلم را منطقهای قرار داده که فراموش شده و در نظر داشته ممکن است نام این فیلم باز هم در درون داستان فراموش شود اما نام فیلم از خاطر نمیرود. توکلی در همین راستا عنوان انگلیسی فیلمش را «The Lost Strait / تنگه فراموش شده» در نظر گرفته و بر آن تکیه کرده است.
داستان این حماسه محدود است؛ اما توکلی به خوبی از پس پرورش دادنِ قصه برآمده و زندگی را در اوج جنگ به تصویر کشیده است؛ از جستجوی بازار توسط «خلیل» با بازی حمیدرضا آذرنگ و «عزیز» با بازی علی سلیمانی برای خرید یک گلسر پارچهای برای دخترش تا جمع آوری پول برای برای «حسن» با بازی امیر جدیدی و تلاش «مجید» برای مجاب کردنِ جواد عزتی به بازگشت کنار خانواده. زندگی اما حتی پس از شنیده شدن دوباره صفیر گلوله در سرزمین ایران متوقف نمیشود و در اوج جنگ، «حسن» در پی مادر کودکی میگردد که در میان جمعیت تنها مانده است.
خلاصه داستان
این سریال دربارهی یک داستان عاشقانه بین شاه جانگ جونگ و ملکهاش دان کیونگ است که فقط هفت روز ملکه بود و به خاطر حزبهای سیاسی مخالف خلغ شد… بر اساس افسانه ها، بعد از اینکه ملکه از مقامش خلع و از قصر خارج شد، شاه هرروز از قصر بیرون میرفت و درحالی که به کوهی که در مسیرش بود خیره میشد، آه میکشید… بعد از شنیدن این، ملکه در دامنه کوه مورد علاقه اش که قصر را هم در بر میگرفت؛ روی یک تخته سنگ خودش را نشان میداده تا شاه بداند که سالم است و هنوز در حسرت اوست.
معرفی و بررسی
ملکه هفت روزه (به انگلیسی: Queen for Seven Days) نام یک سریال کره ای محصول سال 2017 است.
این سریال با بازی پارک مین یونگ و یئون ووجین در 20 قسمت 60 دقیقهای و برای شبکه KBS2 تولید شده است.
کارگردانی این سریال توسط Lee Jung Sub که قبلتر کارگردانی سریال Healer رو انجام داده، کارگردانی شده. همچنین نویسندگی فیلمنامه هم برعهده Choi Jin Young بوده است.
نکته حائز اهمیت درباره ملکه هفت روزه، داستان این سریال است چرا که نسبت به سریال های تاریخی و یا حداقل در بین سریال هایی که اخیراََ تولید شده از تنوع داستانی جدیدتری بهره گرفته است.
اقبال به ابرقهرمانهای کتابهای «کمیک استریپ» (داستان مصور) همچنان رو به افزایش است. «مردعنکبوتی ۳» هفته پیش در سینماهای بریتانیا و آمریکا به روی پرده رفت و قسمت دوم «گروه چهارنفره شگفتانگیز» نیز تا یکی دو ماه دیگر به نمایش درخواهد آمد. مطلب زیر به قلم « آدریان تِرپین» نگاه طنزآمیزی است به دنیای این قهرمانها که در روزنامه «ایندیپندنت» به چاپ رسیده است. بخشی از شوخطبعیهای این مطلب نیاز به آشنایی کامل با دنیای ابرقهرمان و مسائل سیاسی و پدیدههای کالت در فرهنگ رسانهای کشو بریتانیا دارد که برگردان آنها به فارسی لزوما نمیتواند بههمان اندازه شیرین و طنازانه به نظر برسد. این ترجمه در ۲۴ و ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۶ با عناوین «اون چی بود؟ یه پرنده؟ یه هواپیما؟» و «سوپرمن با کالری و چربی کمتر» (فایل پیدیاف قسمت دوم در این لینک قابل دسترسی است) در روزنامه «اعتماد» به چاپ رسید.
سینمای امروز هم چنان در تصرف قصه های تخیلی با ابر قهرمانان افسانه ای است. هر چند سال گذشته نشان داد بعضی از این نوع فیلم ها مشتری چندانی نداشته اما این روزها بازار تخیلی ها گرم است (نمونه هایش: ددپول۲، دنیای ژوراسیک۲ و سولو). نگاهی داشته باشیم به علمی/ تخیلی هایی که در سال ۲۰۱۹ جماعت هوادار را خوش خواهد آمد:
«گودزیلا: سلطان هیولاها»- Godzilla: King of the Monsters
مهلت ارسال اثر به نخستین جشنواره دوسالانه فیلم «شاهنامه» تا ۱۰ مهرماه تمدید شد.
به گزارش سوره سینما، دبیرخانه جشنواره ملی فیلم «شاهنامه» با توجه به اضافه شدن بخش موشن گرافیک به جشنواره و درخواست هنرمندان و دوستداران مهلت ارسال آثار به این جشنواره تا ۱۰ مهرماه تمدید کرد.
فراخوان نخستین جشنوارهی ملی دوسالانهی فیلم شاهنامه با آرمان برقراری پیوند میان شاهنامه و سینما بدین شرح است:
الف: ترویج، معرفی و تولید و ارایه بستری برای نمایش آثاری با محوریت شاهنامه، داستانهای شاهنامه، شاهنامه پژوهان، جشنهای ایرانی (نوروز)، نقالی و نقالان، پارسیزبانان و استادان زبان و ادب پارسی
ب: نگاهی ویژه به شاهنامه، شاهنامهپژوهان و زبان پارسی از راه تصویر و آفرینش آثار هنری (فیلم، پویانمایی، موشن گرافیک، فیلمنامه)
ج: نگاهی به توانمندیهای شاهنامه و مفاهیم همپیوند با آن در سینما و نگاه سینماگران، مستندسازان و هنرمندان این عرصه به این اثر
د: تولید و بررسی آثار موشن گرافیک که به عنوان هنری تصویری که با بهرهمندی از المانهای گرافیکی برای توضیح و تفسیر یک آرمان ویژه که با حرکت و صوت در آمیخته تا پیام را به روش نوینی به مخاطب برساند تولید میشود.
مردم وقتی نام سعید راد را میشنوند، ناخودآگاه به یاد قهرمانهای سینما میافتند. او از بزرگان بازیگری در سینما و تلویزیون ایران است و از زبان بدنش به بهترین شکل برای بازی استفاده میکند. مگر میشود مخاطب سینما فیلم «عقابها» را دیده باشد، اما به یاد بازی راد نیفتند که نقش یک خلبان را مقتدرانه بازی کرد یا دیگر نقشهای درخشانش را فراموش کند. راد بعد از 20 سال برگشت و نقش اسکندر را در فیلم دوئل بازی کرد. با وجود اینکه او در این فیلم قهرمان نبود، اما مردم باز هم به او به چشم یک قهرمان نگاه کردند. او بعد از این همه سال بار دیگر ارزشهای خود را در این فیلم نشان داد.
سعید راد همیشه ستاره بزرگ سینما بوده چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن. او سابقه همکاری با کارگردانهای مطرحی چون مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، امیر نادری، احمدرضا درویش و... را در کارنامه بازیگریش دارد. او از جمله بازیگرانی است که با انتخابهای درستش، جایگاه ویژه خود را در سینما و تلویزیون ایران حفظ کرده است. البته فعالیت راد در تلویزیون کم بوده، اما با همان نقش رضا شاه در سریال «در چشم باد» توانست قلب مخاطبان را از آن خودش کند. راد در سریال «سرزمین کهن» هم نقش ماندگاری را بازی کرده است. او این روزها مشغول بازی در سریال «مرگ خاموش» به کارگردانی احمد معظمی است و در این سریال نقش یک مامور امنیتی را بازی میکند که استاد دانشگاه هم هست. این نقش تزهای خاصی دارد و اینکه معتقد است اگر خانوادهها بچههایشان را بغل کنند، هرگز هیچ قاچاقچی نمیتواند مواد در دست او بگذارد. با او درباره سالها بازیگری اش به گفتوگو نشستیم و از قهرمانهای گذشته و امروز حرف زدیم.
مردم همیشه با تماشای آثار تلویزیونی و سینمایی دنبال قهرمان میگشتند و شما هم جزو قهرمانان مردم بودید. به نظرتان هنوز هم قهرمان هستید یا اینکه خودتان را از این فضا دور میبینید؟
آدمها به انواع مختلفی می توانند مشهور شوند میتوان گفت مانند دو سمت مثبت و منفی بینهایت محور مختصات، از هر ۲ طرف خیر و شر میتوان به این شهرت رسید. رابطه شهرت و تبعات ناشی از آن مستقیم است یعنی هر اندازه کسی مشهورتر است مسائل و مصائب حاصل از این سرشناسی بیشتر است.
اتفاقات ناشی از شهرت بسیار پیچیده و گاه حساس و خطرناک است در دهههای قبلتر که این انفجار ارتباطات شبکههای اجتماعی وجود نداشت و افراد از طریق رادیو، تلویزیون و روزنامهها به شهرت می رسیدند باز همین معظلات ناشی از شهرت وجود داشت که معروفترین آنها مورد جان لنون عضو گروه موسیقی افسانهای بیتلها بود که عاقبت توسط یکی از هواداران خودش (مارک دیوید چَپمَن) به ضرب گلوله کشته شد و وقتی از ضارب دلیل کارش را پرسیدند گفت: برای اینکه مشهور شود تصمیم به قتل جان لنون گرفته است!
در عصر امروز حضور در شبکههای اجتماعی به یک واقعیت گریز ناپذیر از زندگی هنرمندان، ورزشکاران و افراد سرشناس تبدیل شده است، حتی تعداد فالوئرهای صفحه اجتماعی افراد مشهور در پیشنهاد کاری آنها و رقم قرارداد موثر است، به گونهای تعداد این فالوئرها بخشی از کار حرفهای آنها محسوب میشود.
به گزارش بانی فیلم به نقل از یورو نیوز، فیلم «تایتانیک» ساخته جیمز کامرون، کارگردان کانادایی روز سهشنبه ۲۰ ساله شد. این فیلم ۱۹۳ دقیقهای که با موفقیت چشمگیری روبرو شد توانست ۱۱ جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم را به دست آورد.
به مناسبت بیستمین سال اکران «تایتانیک»، این فیلم از روز اول دسامبر (۱۰ آذر) در برخی سالنهای سینما در آمریکا به نمایش درآمده است. صفحه توئیتری نیز به گرامیداشت بیستمین سالگرد اکران این فیلم اختصاص یافته است. در این صفحه از هشتگ خاص بیستمین سال اکران این فیلم (Titanic20Years#) استفاده شده است. اما چه عواملی به موفقیت این فیلم چه از نظر تجاری و چه از نظر کسب جوایزی همچون اسکار کمک کرد؟
ترکیب داستان تاریخی و عاشقانه
از تقارن دو جنبه هیجان انگیز و عاشقانه داستان «تایتانیک» به عنوان یکی از دلایل جذابیت آن برای تماشاگران یاد شده است. فیلم جیمز کامرون همزمان دو داستان کاملا متفاوت را روایت می کند: وقوع فاجعه ای برای ساکنان کشتی تایتانیک و عشق دو جوان به یکدیگر. امری که همزمان گروه های متفاوتی از تماشاگران را جذب داستان آن کرد. بسیاری از نوجوانان و جوانان در زمان اکران این فیلم به راحتی با دو شخصیت اصلی «تایتانیک» و عشق آنها به یکدیگر همزاد پنداری کردند.
در مقابل جنبه تاریخی، هیجان انگیز و فاجعه بار غرق کشتی تایتانیک برای گروه های سنتی تری از تماشاگران جذابیت داشت.
رحیم پورازغدی: در عصر حاضر قهرمان ها نه در هنر و نه در جامعه حذف نشده اند بلکه با جابه جایی آنها روبرو ایم
به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، سالن شماره ۳ سینما فلسطین در ششمین روز جشنواره مردمی فیلم عمار میزبان استاد رحیم پور ازغدی است تا از قهرمان و هنرمند قهرمان برایمان بگوید ” سینمای امروز باید ارزش های اسلامی را مبنای قهرمان سازی قرار دهد”.
آیا هنر قهرمان محور با هنر توحیدی منافات دارد؟ این سوال آغاز بحثی است که قرار است با حضور آقای رحیم پور ازغدی به کندوکاو ابعادش بپردازیم.
رحیم پورازغدی در پاسخ به این سوال گفت: در گذشته عده ای درباره وجود قهرمان دو اظهار نظر داشتند برخی می گفتند بیچاره ملتی که احتیاج به قهرمان دارد! . . . عده ای دیگر هم می گفتند بیچاره ملتی که قهرمان دارد! به نظر من هر دو نظر می تواند درست باشد اگر در جای درست استفاده شودچراکه ملتی که الگو ندارد هیچ الگویی هم ندارد پس اعتماد سازی هم نمی تواند در این جا صورت بگیرد و همه راه ها برایش مساوی است ، همچنین با قهرمان سازی یا قهرمان تراشی از کسانی که قهرمان نیستند نوعی سراب برای فریب جامعه ساخته می شود تا سراب را با آب اشتباه بگیرد در حقیقیت در این جامعه قهرمان سازی بهانه ای است برای گریز از مسولیت واز آن برای تزریق آرلامش به وجدان نداشته اش استفاده می کند ملتی که خودش قهرمان نیست و نمی خواهد هم باشد.
قهرمان کیست؟
وی ادامه داد: به نظر شما قهرمان کیست؟ در قهرمان شناسی ما به دنبال الگویابی هستیم تا جهت شناسی صورت بگیرد و در مقابل آن قهرمان تراشی را داریم که اصطلاحا نوعی قالب کردن بدل به جای اصل به مخاطبین و جامعه است، بخشی از مفهوم قهرمان برمی گردد به مفهوم اسطوره و اسطوره سازی که اتفاقا مقالات خوبی هم راجع به اسطوره سازی در سینما نوشته شده است.
یادمه هشت سالم بود
یه روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه تولید بیسکوییت!
ما رو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم
وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون
خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن
من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن
واسه همین تو صف موندم
ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود
الان پنجاه سالمه، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد!
خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم
ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن از بیسکوییتای تو دستشون لذت میبرن
از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟
اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوییتای توی دستت میسنجند!
پرویز پرستویی
Battle Boom با نیروهای خود با دشمنانتان مبارزه کنید. استراتژی خود را بسازید و در میدان های جنگ عظیم توسط نیروهای خود از حریفان خود پیشی بگیرید. این یکی از جدیدترین بازی های موبایل RTS است که شما به عنوان یک فرمانده همیشه برای اقدام نیروها و واحدهای حماسی و هدایت آنها به افتخار و عظمت آماده اید.
در میدان نبرد فرماندهی نیروها را بر عهده بگیرید و قدرت دشمن را با کمک سلاح های قدرتمند از بین ببرید. از پایگاه خود دفاع کنید و و پایگاه دشمن را نابود کنید. توانایی های تاکتیکی خود را در میدان های نبرد نشان دهید. تانک ها، سربازان و توپخانه را در میدان نبرد حرکت دهید. دفاع دشمن را نابود کنید و در شرایط بحرانی از بمب ها و حملات قدرتمند دیگر استفاده کنید. انواع جدیدی از سربازان و ماشین آلات مبارزه را باز کنید. برای شکست دادن مخالفان قوی تر خود، نیروهای خود را ارتقاء داده و آنها را مجهز کنید. کنترل نبرد را در اختیار داشته باشید و آماده باشید تا با بیش از 70 نوع مختلف نیرو وارد مبارزه شوید.
ویژگی های بازی Battle Boom اندروید:
« در کشاکش جنگ ۱۰۰ ساله، دورهای که پادشاهان و شاهزادگان بر سر تاج و تخت فرانسه جدال میکردند، در عصر شوالیهها و ملاکان، روزگاری که بسیاری دَم از فتوت میزدند اما در عمل خبری از آن نبود، دوشیزهای که هنوز دومین دههی زندگیاش را به پایان نبرده بود، پیشاپیش لشگریان بر ارتش پرشمار انگلستان تاخت، محاصرهی شهر اورلئان را شکست و امیدواری را به ارتش فرانسه بازگرداند. او را ژاندارک مینامیدند. این قهرمان ملی فرانسه و قدیسهی کلیسای کاتولیک در نوزدهسالگی بهجرم ارتداد سوزانده شد »
بازی Time of Legends: Joan of Arc (روزگار اساطیر: ژاندارک) از رویدادهای تاریخی گرفته شده اما یه مقدار هم چاشنی افسانهی جن و پری داره. نوع بازی ترکیبیه از بازی با کارت، مدیریت منابع و مدیریت مکان روی صفحه. بازیکن برای برنده شدن باید بتونه هر سهتا کار رو خیلی خوب انجام بده. قبلاً توی بازی Scythe این ترکیب سهگانه رو دیده بودیم، اما اینجا با لشگرکشیهای بزرگتری سروکار داریم