یکی از مأموریتهای مهم سازمان اوقاف و امور خیریه و بالاخص معاونت فرهنگی و اجتماعی این سازمان، تبدیل امامزادگان و بقاع متبرکه به قطب فرهنگی کشورمان براساس منویامعاون ت رهبر معظم انقلاب است؛ برای رسیدن به این مهم مهمترین برنامه شما چیست؟
یکی از مأموریتهای مهم سازمان اوقاف و امور خیریه و بالاخص معاونت فرهنگی و اجتماعی این سازمان، تبدیل امامزادگان و بقاع متبرکه به قطب فرهنگی کشورمان براساس منویامعاون ت رهبر معظم انقلاب است؛ برای رسیدن به این مهم مهمترین برنامه شما چیست؟
مدتهاست که نظریهپردازان برجسته و فعال در سطح جهان، سینما را بهعنوان تأثیرگذارترین وسیلهی القای افکار و آرای خود یافته و با جدیت هرچه بیشتر از این وسیلهی مهم در راستای منافع مشروع یا نامشروع موردنظر خود سود میجویند. این افراد متفکر و جستوجوگر با آگاهی از زوایای ذهنی مخاطب به خلق گونههای متفاوت شخصیتی میپردازند تا رفتهرفته ذائقهی مخاطب را بهسوی افکار و اهداف خود سوق دهند. ازجمله مهمترین آنها قهرمانان داستانها و آثار سینمایی هستند که وظایف همراه ساختن مخاطب با افکار سینماگر را بر عهده دارد.
برای آشنایی بیشتر شما خوانندگان عزیز و پرسشگر، نکاتی را در مورد قهرمانپروری در سینما یادآور میشویم که در زیر میخوانید:
قهرمان
حال که قصد داریم تا به قهرمانپروری در سینما بپردازیم، نخستین پرسشی که مطرح میشود این است که: قهرمان کیست؟
پویس مردمی افتخارم ایران توسط سازمان فضای مجازی سراج طراحی و اجرا شده است
بوی پیراهن یوسف نام فیلمی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و محصول سال ۱۳۷۴ میباشد. آهنگساز اثر مجید انتظامی و دستیار کارگردان فیلم آتیلا پسیانی هستند.
خلاصه داستان:
دایی غفور راننده یک تاکسی فرودگاه، با وجود همه مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند که او زنده است و حتی حرف دامادش اصغر را که همرزم یوسف بوده قبول نمیکند. او با این که پلاک یوسف را هم در شکم یک کوسه یافتهاند، همیشه منتظر است پسرش بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با دختر جوانی به نام شیرین آشنا میشود که برای یافتن برادرش خسرو که در جنگ گم شده از اروپا به ایران آمدهاست. یکی از آزادگان که در زندان با خسرو، برادر شیرین بوده و به ایران بازگشته، با شیرین تماس میگیرد و میخواهد اطلاعاتی بدهد. شیرین و دایی غفور به دیدن او میروند و آزاده به آنها میگوید که خسرو سالم است و به زودی بازمیگردد. اما پنهانی به دایی غفور میگوید که نتوانسته حقیقت را به شیرین بگوید، زیرا خسرو در جریان یک اعتصاب در اردوگاه اعدام شدهاست. اصغر، داماد دایی غفور که معالجه اش را در آلمان ناتمام گذاشته و برگشته، مانند دایی غفور فکر میکند یوسف زنده است. به همین دلیل به مرز قصرشیرین ـ محل ورود اسرا ـ میرود. شیرین در تدارک استقبال از خسرو است که از حقیقت آگاه میشود. او به دایی غفور اعتراض میکند که میخواسته او را هم مانند خودش، اسیر توهم بازگشت عزیزش کند. شبی که شیرین قصد رفتن به پاریس را دارد، اصغر تلفنی به دایی غفور خبر میدهد که اطلاعاتی از خسرو به دست آمده و او به زودی به ایران بازمیگردد. دایی غفور و شیرین شبانه به سمت قصر شیرین حرکت میکنند. صبح روز بعد، هنگامی که شیرین در میان آزادگان به دنبال خسرو میگردد، ناباورانه یوسف را میبیند و مژده بازگشت عزیز دایی غفور را به او میدهد.
مهدی طحانیان، بهعنوان جوانترین اسیر جنگی در زمان اسارتش بشدت مورد توجه بعثیها بود. از این نظر خاطرات او ماجراهای تلخ و شیرینی بههمراه دارد. در این کتاب، خاطرات دوران اسارت آزاده سرافراز، مهدی طحانیان در سنین نوجوانی در زندانهای رژیم بعث عراق (۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹) روایت شده است. در ادامه قسمتی از خاطرات وی را که برگرفته از کتاب سرباز کوچک امام استبا هم میخوانیم.
به یک ساختمان چند طبقه رسیدیم. صبرکردیم تا سرباز و درجهداری که دنبالمان راه افتاده بودند، بهمان برسند. سرباز که برای اولین بار میدیدمش نفسی چاق کرد و گفت: «ببین، حواستو خوب جمع کن! اینجا که داریم میریم، جای خیلی خطرناکیه. مواظب باش حرفی نزنی که اینا رو عصبانی کنیا! اینا دیگه واقعاً با کسی شوخی ندارن. از حرفات خوششون نیاد، میکشنت!»
مثل آب خوردن فارسی حرف میزد؛ بدون کوچکترین اشتباهی. درجهدار همانطور محکم مچ دستم را چسبیده بود و بیآن که بفهمد سرباز چه میگوید، نگاهمان میکرد. حواسم رفته بود پی چند کماندویی که کلاه کج سبز سرشان بود و نزدیکمان ایستاده بودند و داشتند سیگار میکشیدند. سرباز که از بیتفاوتیام حرصش گرفته بود، گفت: «با توام... این پدرسوختهها خیلی آدمای پستیان، حواست باشه الکی الکی سر تو به باد ندیها!»
دنبال درجهدارهای توجیه سیاسی وارد ساختمان شدم. با اینکه ظاهر ساختمان کمی تخریب شده بود اما در کل سالم و قابل استفاده بود. از جنس دیوارهای بتونیاش میشد حدس زد که باید جای مهمی باشد. سرپاترین ساختمان شهر، همین ساختمان بود. سمت چپ ورودیاش، فضایی شبیه زیرپله بود که پر از دوچرخه و لوازم خانگیای مثل یخچال و گاز و تلویزیون بود. سمت راست هم چند اتاق کنار هم قرار داشت که درهایشان بسته بود. کنار آخرین اتاق یک راهپله و یک آسانسور بود. چهارتایی جلوی آسانسور ایستادیم. سرباز دگمهاش را زد و آسانسور بالا آمد. اولین بار بود که سوار آسانسور میشدم؛ راه که افتاد قلبم هری ریخت. داشتیم پایین میرفتیم. نفهمیدم چند طبقه فقط میدانم که خیلی نشد. موقع بیرون آمدن سرباز دم گوشم گفت: «اگه گفتن به رهبرت فحش بده، فحش بدیها!»
منظورش را نمیفهمیدم؛ این دیگر چه حرفی بود که میزد! جلوی آسانسور درجهدارها و سرباز دستی کشیدند به پیراهن و شلوارشان و خودشان را مرتب کردند. من هم که تکلیفم معلوم بود. قبل از آمدن مرا بسته بودند به آتش عقبه کاتیوشا و حسابی از خجالت ریخت و قیافهام درآمده بودند! نمیدانستم پیش چه کسی میخواهیم برویم که آنها این همه استرس دارند. چند قدم جلوتر، یکی از درجهدارها در یک اتاق را زد. بلافاصله در باز شد و چند افسر عراقی از اتاق بیرون آمدند. آنها سلاح سرباز را گرفتند و اجازه دادند فقط او و من داخل اتاق شویم. در را هم پشت سرمان بستند.
نشست خبری پویش" بدسرپرست تنهاتر است" با حضور دکتر شهرام گیلآبادی طراح پویش و رئیس شورای سیاستگذاری، مهناز افشار سخنگو (قبلی)، مونیکا نادی مشاور حقوقی و سیاوش صفاریان پور کارشناس و مجری در نگارستان شهر برگزار شد.
کامبیز دیرباز سخنگوی جدید پویش «بدسرپرست تنهاتر است»
بهترین واکنش به این پویش واکنش زیباکلام بود، اینکه فرزندت کجاست ملاک خدمت نیست. مسلما این پویش، پویش های بعدی را در پی خواهد داشت
پویش مردمی #من_میبخشم هم در شبکههای اجتماعی به راه افتاده است. بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران محبوب کشورمان، از این پویش حمایت کردند.
این پویش از طرف ستاد ملی صبر، با هدف فرهنگسازی و ترویج صبر و گذشت، صلح و بخشایش راهاندازی شده است و بسیاری از چهرههای مطرح کشور با این پویش همراه شدهاند.
تنگه ابوقریب محصول یک فیلمسازی شتابزده و کمدقت نیست و در جای جای فیلم میتوان دریافت که روی جزئیات فکر شده و این جزئیات ازآغاز تا پایان به هم متصل شدهاند... هرچند ثبت درامی که به بخشهایی از آن اشاره شد، به تنهایی هنرمندی خاصی میخواهد، تبحر کارگردان در افزایش پیوسته سرعت فیلم و شتاب ریتمیک در صحنه نبرد است... بدین ترتیب، یکی از کمنقصترین صحنههای نبرد در فیلمهای جنگی در این فیلم ثبت شده است.
با وجود چندین دهه تلاش گروهی برای حذف قهرمان از سینمای ایران، اکنون آثاری ساخته میشود که قهرمان ایرانی، نقش پررنگی در آن دارد و برجستهترین آثاری که با این نگاه در معرض مردمک چشمان مخاطبان قرار گرفته، «تنگه ابوقریب» تازهترین فیلم بهرام توکلی کارگردان توانمند ایرانی است؛ فیلمی که با دیدنش میتوان یک حماسه فراموش شده را از بزرگترین جنگ معاصر خاورمیانه را درک کرد.
بالاخره نوبت اکران فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی رسید؛ فیلمی که دقت در ساخت آن از عنوانش آغاز شده و فیلمساز تعمداً نام فیلم را منطقهای قرار داده که فراموش شده و در نظر داشته ممکن است نام این فیلم باز هم در درون داستان فراموش شود اما نام فیلم از خاطر نمیرود. توکلی در همین راستا عنوان انگلیسی فیلمش را «The Lost Strait / تنگه فراموش شده» در نظر گرفته و بر آن تکیه کرده است.
داستان این حماسه محدود است؛ اما توکلی به خوبی از پس پرورش دادنِ قصه برآمده و زندگی را در اوج جنگ به تصویر کشیده است؛ از جستجوی بازار توسط «خلیل» با بازی حمیدرضا آذرنگ و «عزیز» با بازی علی سلیمانی برای خرید یک گلسر پارچهای برای دخترش تا جمع آوری پول برای برای «حسن» با بازی امیر جدیدی و تلاش «مجید» برای مجاب کردنِ جواد عزتی به بازگشت کنار خانواده. زندگی اما حتی پس از شنیده شدن دوباره صفیر گلوله در سرزمین ایران متوقف نمیشود و در اوج جنگ، «حسن» در پی مادر کودکی میگردد که در میان جمعیت تنها مانده است.
اقبال به ابرقهرمانهای کتابهای «کمیک استریپ» (داستان مصور) همچنان رو به افزایش است. «مردعنکبوتی ۳» هفته پیش در سینماهای بریتانیا و آمریکا به روی پرده رفت و قسمت دوم «گروه چهارنفره شگفتانگیز» نیز تا یکی دو ماه دیگر به نمایش درخواهد آمد. مطلب زیر به قلم « آدریان تِرپین» نگاه طنزآمیزی است به دنیای این قهرمانها که در روزنامه «ایندیپندنت» به چاپ رسیده است. بخشی از شوخطبعیهای این مطلب نیاز به آشنایی کامل با دنیای ابرقهرمان و مسائل سیاسی و پدیدههای کالت در فرهنگ رسانهای کشو بریتانیا دارد که برگردان آنها به فارسی لزوما نمیتواند بههمان اندازه شیرین و طنازانه به نظر برسد. این ترجمه در ۲۴ و ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۶ با عناوین «اون چی بود؟ یه پرنده؟ یه هواپیما؟» و «سوپرمن با کالری و چربی کمتر» (فایل پیدیاف قسمت دوم در این لینک قابل دسترسی است) در روزنامه «اعتماد» به چاپ رسید.
آدمها به انواع مختلفی می توانند مشهور شوند میتوان گفت مانند دو سمت مثبت و منفی بینهایت محور مختصات، از هر ۲ طرف خیر و شر میتوان به این شهرت رسید. رابطه شهرت و تبعات ناشی از آن مستقیم است یعنی هر اندازه کسی مشهورتر است مسائل و مصائب حاصل از این سرشناسی بیشتر است.
اتفاقات ناشی از شهرت بسیار پیچیده و گاه حساس و خطرناک است در دهههای قبلتر که این انفجار ارتباطات شبکههای اجتماعی وجود نداشت و افراد از طریق رادیو، تلویزیون و روزنامهها به شهرت می رسیدند باز همین معظلات ناشی از شهرت وجود داشت که معروفترین آنها مورد جان لنون عضو گروه موسیقی افسانهای بیتلها بود که عاقبت توسط یکی از هواداران خودش (مارک دیوید چَپمَن) به ضرب گلوله کشته شد و وقتی از ضارب دلیل کارش را پرسیدند گفت: برای اینکه مشهور شود تصمیم به قتل جان لنون گرفته است!
در عصر امروز حضور در شبکههای اجتماعی به یک واقعیت گریز ناپذیر از زندگی هنرمندان، ورزشکاران و افراد سرشناس تبدیل شده است، حتی تعداد فالوئرهای صفحه اجتماعی افراد مشهور در پیشنهاد کاری آنها و رقم قرارداد موثر است، به گونهای تعداد این فالوئرها بخشی از کار حرفهای آنها محسوب میشود.
«جنگ اقتصادی» همواره یکی از حربههای قدرتهای استعماری برای تسلط بر کشورها بوده است. در کشور ما ایران، اگرچه این موضوع در سالهای اخیر محسوس و ملموس شده است و رهبر انقلاب بارها بر آن تأکید کرده و «اقتصاد» را مسئلهی اصلی کشور در شرایط کنونی دانستهاند، اما ماجرای نزاع اقتصادی در تاریخ معاصر کشورمان ماجرایی دامنهدار بوده است. در این میان، نقش علمای اسلام و مراجع تقلید در حفظ استقلال اقتصادی کشور بسیار تعیینکننده بوده است. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در سال «حمایت از کالای ایرانی» و همزمان با دوران تشدید جنگ اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، در یادداشت زیر به مرور برخی مواضع و اقدامات علما در حمایت از صنایع داخلی در دو سدهی گذشته پرداخته است.
وقتی صحبت از «حمایت از کالای ایرانی» میکنیم قاعدتاً یکی از مؤلفهها «مصرف تولیدات ملی» است که در کنار دیگر مؤلفهها همچون «تسهیل محیط کسبوکار»، «کاهش بوروکراسی اداری»، «مدیریت و اردات»، «جلوگیری از قاچاق»، «توانمندسازی تولید» و ... یکی از مهمترین راههای حمایتی است.
به گزارش بانی فیلم به نقل از یورو نیوز، فیلم «تایتانیک» ساخته جیمز کامرون، کارگردان کانادایی روز سهشنبه ۲۰ ساله شد. این فیلم ۱۹۳ دقیقهای که با موفقیت چشمگیری روبرو شد توانست ۱۱ جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم را به دست آورد.
به مناسبت بیستمین سال اکران «تایتانیک»، این فیلم از روز اول دسامبر (۱۰ آذر) در برخی سالنهای سینما در آمریکا به نمایش درآمده است. صفحه توئیتری نیز به گرامیداشت بیستمین سالگرد اکران این فیلم اختصاص یافته است. در این صفحه از هشتگ خاص بیستمین سال اکران این فیلم (Titanic20Years#) استفاده شده است. اما چه عواملی به موفقیت این فیلم چه از نظر تجاری و چه از نظر کسب جوایزی همچون اسکار کمک کرد؟
ترکیب داستان تاریخی و عاشقانه
از تقارن دو جنبه هیجان انگیز و عاشقانه داستان «تایتانیک» به عنوان یکی از دلایل جذابیت آن برای تماشاگران یاد شده است. فیلم جیمز کامرون همزمان دو داستان کاملا متفاوت را روایت می کند: وقوع فاجعه ای برای ساکنان کشتی تایتانیک و عشق دو جوان به یکدیگر. امری که همزمان گروه های متفاوتی از تماشاگران را جذب داستان آن کرد. بسیاری از نوجوانان و جوانان در زمان اکران این فیلم به راحتی با دو شخصیت اصلی «تایتانیک» و عشق آنها به یکدیگر همزاد پنداری کردند.
در مقابل جنبه تاریخی، هیجان انگیز و فاجعه بار غرق کشتی تایتانیک برای گروه های سنتی تری از تماشاگران جذابیت داشت.
در این وضعیت بغرنج، رسانهها – اعم از دیداری، شنیداری، مکتوب و مجازی- با تهدیدهای بالقوه مواجهند و هم با فرصتهای طلایی. تهدید بالقوهشان ناظر به از دست دادن سرمایه اجتماعیشان – یعنی خیل مخاطبان- و فرصت طلاییشان به معنی افزایش اعتماد و اقبال اجتماعی – به معنی افزایش مخاطب- است.
در دورۀ «هر انسان، یک رسانه» و در زمانه «رسانه بازی» و «رسانه سازی» برخی ابزارهای رسانهای – به طور مشخص شبکههای اجتماعی- خواسته یا ناخواسته ارکان حیاتی و هویتی کشور را به بازی گرفتهاند و بدون توجه به آثار و تبعات این «خبر بازی» و «خبرسازی» به انتشار مطالبی میپردازند که در هیچ دستگاه عقلی و انسانی، قابل پذیرش نیست.
در تهران، برف سنگینی میبارد، تمام امور تحت تأثیر قرار میگیرند، از جمله پرواز هواپیماها دچار اختلال و تأخیر میشود. مسافران در فرودگاه در بلاتکلیفی آزاردهندهای قرار میگیرند، به طور طبیعی اعتراض میکنند. این اعتراض در داخل سالنهای انتظار بروز مییابد. در آن سالن چند بانک کشور شعبه و دستگاه خودپرداز هم دارند. خبری که تولید و منتشر میشود، ورشکستگی بانکی را اعلام میکند که شعبه و دستگاه خودپردازش در محل اعتراض مسافران بلاتکلیف به تأخیر در پرواز هواپیماست!!
یک کارگردان زن عربستانی ظاهرا اعلام کرده که هیچ مانعی برای کار با همکاران صهیونیستی از طریق کانالهای رسمی وجود ندارد.
به گزارش ایسنا، به نوشته روزنامه فرامنطقهای القدس العربی، هیفا منصور، کارگردان عربستانی طی گفتوگو با سایت صهیونیستی “واینت” اظهار کرد که وی بعید نمیداند که در آینده فیلمهایی را با همکاران اسرائیلیاش بسازد.
این سایت در ادامه آورد که فیلم جدید این کارگردان سعودی به زودی در قدس پخش خواهد شد.
این در حالی است که هیفا منصور به اظهارات نسبت داده شده به او در یک سایت صهیونیستی واکنش نشان داده و گفته است، ولیعهد عربستان تلاش میکند عربستان را به سمت لیبرالیسم ببرد و به جامعه جهانی نزدیک کند.
او در صفحه رسمی خود در توییتر اخبار رسانه اسرائیلی را در مورد خودش تکذیب کرده و نوشته است: من در مرحله تبلیغ فیلمهای آمریکایی هستم و با خبرنگاران بسیاری از سراسر جهان مصاحبه میکنم و همواره از من سوال میکنند میتوانی با اسرائیلیها کار کنی و پاسخ من همواره این است که من فقط با کشورهایی کار میکنم رسما همکاری با آنها مجاز باشد.
این سایت عبری زبان همچنین به نقل از منصور آورده، او ضمن قدردانی از محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان به خاطر اقدامات اخیرش گفته که ولیعهد “فرد شگفتانگیزی” است و بن سلمان اتفاق بسیار خوبی برای عربستان است.
یکى از طلبه هاى حوزه نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)عرضه مى دارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟ !شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید: اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید: سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند.
. بدون شک رم یکی از قدیمیترین شهرها در طول تاریخ محسوب میشود. قدمت پیدایش این شهر بر اساس مستندات به قرن ۷ پیش از میلاد مسیح بازمیگردد.
۲. برای نام شهر رم نظریههای متفاوتی مطرح است. یکی از این نظریهها بیانگر آن است که این واژه از اسم اولین پادشاه این شهر «رومولوس» (Romulus) گرفته شده است. بر اساس نظریهای دیگر، این اسم از واژهی باستانی (Rhome) به معنای «قدرت» ریشه گرفته است. در یکی دیگر از نظریهها، به نام باستانی رودخانهی «تایبر» (Tiber) اشاره میشود. در زمان باستان نام این رودخانه (Rumon) یا (Rumen) بوده است. برای سفر به رم ایتالیا باید ویزای ایتالیا را دریافت کنید قبل از دریافت ویزا نیاز به دریافت وقت سفارت ایتالیا هستید .
واکنش کارگردان زن ایرانی به بنر پر سرو صدا و عجیب! / ترجیح میدهم مریل استریپ همکار شوهرم باشد
در این بنر، از رهگذران خواسته شده بین دو گزینه موجود، زنی چادری و زنی مانتویی، انتخاب کنند ترجیح میدهند کدامیک همکار همسرشان باشد! این میشه نتیجه اینکه به هر بی تخصصی اجازه کار در حوزه تخصصی فرهنگ داده بشه. راستی آثار مخرب بی سلیقگی در انتخاب شعارهای فرهنگی! تا کجاست؟
مرضیه وفامهر و تهمینه میلانی به بنر عجیبی که برای تبلیغ چادر در بوشهر نصب شده واکنش نشان دادند. در این بنر، از رهگذران خواسته شده بین دو گزینه موجود، زنی چادری و زنی مانتویی، انتخاب کنند ترجیح میدهند کدامیک همکار همسرشان باشد!
تهمینه میلانی نیز نوشت:
گویا اینجا بوشهر است!
در قرن ۲۱، طرح این سوال باورکردنی نیست!
اما متاسفانه حقیقت دارد!
این تصویر توهین مستقیم به مردان عزیز کشور ماست!|
و توجه دارید که تخصص بانوی محترم همکار شوهر عزیزمان اهمیتی ندارد !
خیلی دلم می خواد بدونمبرای همسران عزیز بانوان شاغل، چه پوستری در ذهن این عزیزان است ؟!
پس از پست قبلی شعارهای تبلیغاتی معروف شرکت های خارجی و بین المللی دوباره با رویکردی دیگر با این موضوع می پردازیم
حتما برای شما هم پیش آمده که با شنیدن نام یک برند، بلافاصله شعار تبلیغاتی آن را به خاطر آوردهاید یا تیزر تبلیغاتی آن در ذهنتان مثل یک فیلم به نمایش درآمده است. چه عاملی باعث میشود که یک شعار تبلیغاتی در یادها بماند و حتی پس از سالها نام یک برند را زنده نگه دارد؟ یک شعار تبلیغاتی خوب چه ویژگیهایی دارد؟ بهترین شعارهای تبلیغاتی شرکتهای بزرگ دنیا چه هستند و چه ویژگیهایی دارند؟ برای یافتن پاسخ این سؤالها این مقاله را دنبال کنید.
شعارهای تبلیغاتی برندهای مشهور دنیا
اکنون که با ویژگیهای یک شعار خوب آشنا شدیم، به مثالهایی از بهترین شعارهای تبلیغاتی برندهای مشهور و مهم اشاره میکنیم. اگر شما هم موردی به نظرتان میرسد، به خصوص در مورد شرکتها و برندهای داخلی، خوشحال میشویم آن را در بخش نظرات مطرح کنید.
۱. نایکی (Nike): فقط انجامش بده!